- غال گذاشتن
- غال گذاشتن کسی را. وی را به وعده خلاف منتظر گذاشتن
معنی غال گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چند عدد میوه را بالای هم چیدن و آن چنانست که میوه فروشان به هنگام فراوانی میوه برگهای سبز را بالای سینی گسترده چند تا میوه روی هم می چینند و اندک اندک بر روی سینی فاصله داده هر جا چند تای دیگر می گذارند و آن را فال فال می نامند
کاشتن کسی را چشم به راه گذاشتن، گرفتار کردن دیگری را یا کسی را قال گذاشتن، او را منتظر گذاشتن و نیامدن، کسی را در قبول ضمانت یا کفالتی فریب دادن و خود را از میانه جستن
قدم گذاشتن، گام نهادن
چیزی را در جایی نصب کردن
واگذاشتن، واگذار کردن، سپردن، چیزی را در اختیار کسی گذاشتن، سپردن کاری یا چیزی به دیگری، برای مثال بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی - ۱۷۴)
دست برداشتن از چیزی یا کاری
دست برداشتن از چیزی یا کاری
به مسابقه گذاشتن اسبان را
نصب کردن (مثلا دری را در چهار چوبه خود)
قدم گذاشتن گام نهادن: درفش منوچهر چون دید سام پیاده شد از اسپ و بگذارد گام
در داخل موضوعی مطالب افزودن، اغراق گفتن
ارج نهادن نگریستن پاس داشتن اعتنا کردن اهمیت دادن، محل نهادن: حالا زنش بدون اجازه او از خانه بیرون آمده هیچ آن وقت صدایش هم که میزند باو محل نمیگذارد. یا محل سگ گذاشتن کسی را. او را باندازه یک سگ تلقی کردن (در جمله منفی استعمال شود) : محل سگ هم باو نگذاشت
اسم گذاشتن نام دادن تسمیه، نام خود را بیاد گار نهادن نام خود را باقی گذاشتن
Cushion
амортизировать
короновать
nombrar
polstern
nazywać
класти подушку
коронувати
называть
wyścielić
koronować
називати
benoemen
amortecer
benennen
imbottire